
بدون حزب ازادی رویاست

بدون حزب، آزادی رؤیاست
در جامعهای که هرگونه فعالیت سیاسی مستقل سرکوب میشود، بسیاری از مردم تصور میکنند که تغییر، صرفاً از مسیر خشم جمعی، فروپاشی ناگهانی یا جنبشهای خودجوش ممکن است. اما تاریخ بارها ثابت کرده: آزادی، بدون سازمان، تنها یک رؤیاست. بدون تشکلیافتگی، تلاشها پراکنده میمانند، انرژیها هدر میروند و در نهایت، یا قدرت به وضعیت پیشین بازمیگردد یا در دست نیروهایی فرصتطلب قرار میگیرد.
کار حزبی، حتی اگر زیرزمینی باشد، ستون فقرات تغییر واقعی است.
در شرایط خفقان سیاسی، حزب به معنای دفتر و تابلو نیست؛ بلکه به معنای هستههایی از افراد همفکر، با هدفی روشن، برنامهای منسجم و تقسیم کاری مشخص است. چنین گروههایی، ولو در تاریکی، میتوانند:
مسیر روایت سیاسی را بسازند،
هویت بدیل نظام را تعریف کنند،
و مهمتر از همه، هنگام گسست یا فروپاشی، گزینهای سازمانیافته برای جایگزینی ارائه دهند.
تجربههای تاریخی چه میگویند؟
در لهستان کمونیستی، «همبستگی» ابتدا یک جنبش کارگری محدود بود. اما بهتدریج، با سازماندهی، آموزش، و انسجام، تبدیل به بدیلی واقعی برای قدرت حاکم شد. در آفریقای جنوبی، کنگره ملی آفریقا سالها در تبعید و زیر زمین فعالیت کرد، اما بهمحض باز شدن فضا، آمادهی رهبری دوران گذار بود.
در ایران، انقلاب ۵۷ خود نشان داد که وقتی سازمانیافتگی غایب باشد، قدرت در نهایت به دست کسی میافتد که بیشترین انسجام و شبکه را دارد، نه لزوماً محبوبترین یا دموکراتترین نیرو.
چرا کار جمعی سخت است، اما ضروری؟
بسیاری از کنشگران ایرانی بهدلایل امنیتی، فردی، یا تجربیات تلخ گذشته، از فعالیت حزبی دوری میکنند. بیاعتمادی، نفوذ امنیتی، و تجربههای ناکام گروهی، این ترس را تقویت کرده است. اما نبود سازمان، نهتنها امنیت را بیشتر نمیکند، بلکه پراکندگی و فرسایش را قطعی میسازد.
کار جمعی، اگرچه پرهزینه و پرخطر است، اما تنها راه تولید بدیل پایدار و اخلاقی برای قدرت است.
آینده بدون حزب، آیندهای مبهم است
بدون حزب یا شبکهای سازمانیافته، حتی اگر رژیم سرنگون شود، خطر بازتولید استبداد یا فرو رفتن کشور در هرجومرج، بسیار بالاست. جامعه نیاز به ساختارهایی دارد که در لحظهی گذار، صدای اکثریت، عقل جمعی و مسیر دموکراتیک را نمایندگی کند.
جمعبندی:
امروز در ایران، کار حزبی کلاسیک ممکن نیست. اما کار گروهی، ولو زیرزمینی، ولو فقط فکری و رسانهای، ممکن و حیاتی است. اگر رؤیای آزادی در سر داریم، باید از اکنون شبکههای همفکر بسازیم، یاد بگیریم با هم کار کنیم، اختلافنظر را بپذیریم و بر یک هدف مشترک تمرکز کنیم.
آزادی، بدون سازمان و برنامه، تنها یک هیجان است؛ و هیجان، پایدار نمیماند.